پیشی های ناز من

شیرین زبون 1

شهدوشکرمیره روی صندلی تاشو اوردمش پایین صندلی روجمع کردم شهدوشکر: بازش کن من: نمیشه شهدوشکر: به بابا میدم بازش کنه  --------------------------------------------------------------------------------------------- شهدوشکرقند عسل چیکار میکنه؟ منوومیزنه  توچیکار میکنی؟ میخندم یکروز بعد ****************** شهدوشکرقندعسل چیکار میکنه؟ منوو میزنه تو چیکار میکنی بووس دوروز بعد************************** شهدوشکر قندعسل جیکار میکنه؟ منوو میزنه شما چیکار میکنی؟ منم میزنم ------------------------------------------------------------------------------------------ قند عسل داره کتاب داستان...
5 مهر 1393

نقاشی

یه کاغذ وخودکار دست قندعسل ومشغول نقاشی کشیدن یه کاغذ ویه مداد دست شهدوشکرومشغول نقاشی کشیدن یدفعه شهدوشکر به طرف قند عسل میره وخودکارشو میخواد بگیره وقندعسل نهههههههه گویان فرار میکنه واین کار چندین بار تکرار میشود  بالاخره کاغذ وخودکار رو گرفت واومد پیش من قایم شدتا اینکه من از رو  رفتم وبرجاذبه زمین غلبه کرده ویه خودکار برای شهد وشکر اوردم قندعسل کاغذ وخودکارش رو میاره میگه: مامان مادین (ماشین)شروع به کشیدن ماشین میکنم وتا یک خط میکشم شهدوشکر کاغذ رو برمیداره وفرار میکنه(عاشق این فرار کردنتم شهدوشکرم)وقندعسل نههههههه گویان وگریه کنان بدنبال شهدوشکر یه کاغذ دیگه اوردم وقند عسل وصدازدم وشروع به کشیدن ماشین باز هم شهد...
2 مهر 1393
1